سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دلهاى مردان رمنده است ، هر که آن را به خود خو داد ، روى بدو نهاد . [نهج البلاغه]

یا حسین (ع)

در فتنه ها چونان شتر دو ساله باش، نه پشتى دارد که سوارى دهد و نه پستانى تا او را بدوشند



آن که جان را با طمع ورزى بپوشاند خود را
پُست کرده ، و آن که راز سختى هاى خود را آشکار سازد خود را خوار کرده ، و
آن که زبان را بر خود حاکم کند خود را بى ارزش کرده
است


بْخل ننگ و ترس نقصان است . و تهیدستى مرد
زیرک را در برهان کُند مى سازد و انسان تهیدست در شهر خویش نیز بیگانه است

ناتوانى ، آفت و شکیبایى ، شجاعت و زُهد ،
ثروت و پرهیزکارى ، سپرِ نگه دارنده است : و چه همنشین خوبى است راضى بودن و خرسندى

دانش، میراثى گرانبها ، و آداب ، زیورهاى همیشه تازه ، و اندیشه ، آیینه اى شفاف است

سینه خردمند صندوق راز اوست و خوشرویى
وسیله دوست یابى ، و شکیبایى ، گورستان پوشاننده عیب هاست

صدقه دادن دارویى ثمر بخش است ، و کردار بندگان در دنیا ، فردا در پیش روى آنان جلوه گر است

از ویژگى هاى انسان در شگفتى مانید ، که
با پاره اى " پى " مى نگرد ، و با " گوشت " سخن مى گوید . و با " استخوان "
مى شنود ، و از " شکافى " نَفس مى کشد!!

چون دنیا به کسى روى آورد ، نیکى هاى
دیگران را به او عاریت دهد ، و چون از او روى برگرداند خوبى هاى او را نیز
بربایند

با مردم آن گونه معاشرت کنید ، که اگر
مْردید بر شما اشک ریزند، و اگر زنده ماندید ، با اشتیاق سوى شما آیند

اگر بر دشمنت دست یافتى ، بخشیدن او را شکرانه پیروزى قرار ده

ناتوان ترین مردم کسى است که در دوست یابى
ناتوان است ، و از او ناتوان تر آن که دوستان خود را از دست بدهد

چون نشانه هاى نعمت پروردگار آشکار شد، با ناسپاسى نعمت ها را از خود دور نسازید

کسى را که نزدیکانش واگذارند ، بیگانه او را پذیرا مى گردد

هر فریب خورده اى را نمى شود سرزنش کرد

کارها چنان در سیطره تقدیر است که چاره اندیشى به مرگ مى انجامد


آن کس که در پى آرزوى خویش تازد ، مرگ او را از پاى در آورد

از لغزش جوانمردان در گذیرید، زیرا جوانمردى نمى لغزد جز آن که دست خدا او را بلند مرتبه مى سازد

ترس با نا امیدى ، و شرم با محرومیت همراه
است ، و فرصت ها چون ابرها مى گذرند ، پس فرصت هاى نیک را غنیمت شمارید


کسى که کردارش او را به جایى نرساند ، افتخارات خاندانش او را به جایى نخواهد رسانید

از کفّاره گناهان بزرگ ، به فریاد مردم رسیدن ، و آرام کردن مصیبت دیدگان است

اى فرزند آدم ! زمانى که خدا را مى بینى
که انواع نعمت ها را به تو مى رساند تو در حالى که معصیت کارى ، بترس

کسى که چیزى را در دل پنهان نکرد جز آن که در لغزش هاى زبان و رنگ رخسارش ، آشکار خواهد گشت

با درد خود بساز ، چندان که با تو سازگار است

برترین زهد ، پنهان داشت زهد است

هنگامى که تو زندگى را پْشت سر مى گذارى و مرگ به تو روى مى آورد، پس دیدار با مرگ چه زود خواهد بود

هشدار ! هشدار ! به خدا سوگند ، چنان پرده پوشى کرده که پندارى تو را بخشیده است


نیکو کار، از کار نیک بهتر و بدکار از کار بد بدتر است

بخشنده باش اما زیاده روى نکن ، در زندگى حسابگر باش اما سخت گیر مباش

بهترین بى نیازى ، ترک آرزوهاست
کسى در انجام کارى که مردم خوش ندارند، شتاب کند ، دربارة او چیزى خواهند گفت که از آن اطلاعى ندارند

کسى که آرزوهایش طولانى است کردارش نیز ناپسند است


ارزشمند ترین بى نیازى عقل است
بزرگ ترین فقر بى خردى
ترسناک ترین تنهایى خود پسندى است

از دوستى با احمق بپرهیز ، چرا که مى خواهد به تو نفعى رساند اما دچار زیانت مى کند

از دوستى با بخیل بپرهیز ، زیرا آنچه را که سخت به آن نیاز دارى از تو دریغ مى دارد

از دوستى با بدکار بپرهیز، که با اندک بهایى تو را مى فروشد

از دوستى با دروغگو بپرهیز که به سراب ماند: دور را به تو نزدیک ، و نزدیک را دور مى نمایاند

عمل مستحب، انسان را به خدا نزدیک نمى گرداند، اگر به واجب زیان رساند



قلب احمق در دهان او ، و زبان عاقل در قلب او قرار دارد


خوشا به حال کسى که به یاد معاد باشد ،
براى حسابرسى قیامت کار کند ، با قناعت زندگى کند ، و از خدا راضى باشد

گناهى که تو را پشیمان کند بهتر از کار نیکى است که تو را به خود پسندى وا دارد

ارزش مرد به اندازة همت اوست

پیروزى در دور اندیشى ، و دور اندیشى در به کار گیرى صحیح اندیشه ، و اندیشه صحیح به راز دارى است

از یورش بزرگوار به هنگام گرسنگى ، و تهاجم انسان پُست به هنگام سیرى ، بپرهیز

دل هاى مردم گریزان است ، به کسى روى آورند که خوشرویى کند
عیب تو تا آن گاه که روزگار با تو هماهنگ باشد ، پنهان است

سزاوار ترین مردم به عفو کردن ، تواناترینشان به هنگام کیفر دادن است


هیچ ثروتى چون عقل ، و هیچ فقرى چون
نادانى نیست . هیچ ارثى چون ادب ، و هیچ پشتیبانى چون مشورت نیست

شکیبایى دو گونه است : شکیبایى بر آنچه خوش نمى دارى و شکیبایى در آنچه دوست مى داری

ثروتمندى در غربت ، چون در وطن بودن و تهیدستى در وطن ، غربت است

قناعت ، ثروتى است پایان نا پذیر

ثروت ، ریشة شهوت هاست

آن که تو را هشدار داد ، چون کسى است که مژده داد


زبان تربیت نشده ، درنده اى است که اگر رهایش کنى مى گزد




اهل دنیا سوارانى در خواب مانده اند که آنان را مى رانند

از دست دادن دوستان غربت است

از دست دادن حاجت بهتر از درخواست کردن از نا اهل است

از بخشش اندک شرم مدار که محروم کردن ، از آن کمتر است

عفّت ورزیدن زینت فقر ، و شکر گزارى زینت بى نیازى است

اگر به آن چه که مى خواستى نرسیدى ، از آنچه هستى نگران مباش

نادان را یا تُندرو و یا کُند رو مى بینی

چون عقل کامل گردد ، سخن اندک شود



انسان با نَفَسى که مى کشد ، قدمى به سوى مرگ مى رود

هر چیز که شمردنى است پایان مى پذیرد ، و هر چه را که انتظار مى کشیدى ، خواهد رسید

حکمت ،گمشدة مؤمن است ، حکمت را فراگیر هر چند از منافقان باشد

ارزش هر کس به مقدار دانایى و تخصّص اوست


کسى که از گفتن "نمى دانم" روى گردان است ، به هلاکت و نابودى مى رسد

اندیشه پیر از تلاش جوان خوشایندتر است

در شگفتم از کسى که مى تواند استغفار کند و نا امید است



فقیه کامل کسى است که مردم را از آمرزش
خدا مأیوس ، و از مهربانى او نومید نکند و از عذاب ناگهانى خدا ایمن نسازد

همانا این دل ها همانند بدن ها افسرده مى
شوند ، پس براى شادابى دل ها ، سخنان زیباى حکمت آمیز را بجویید

بى ارزش ترین دانش ، دانشى است که بر سر
زبان است ، و برترین علم ، علمى است که در اعضا و جوارح آشکار است

هیچ کارى با تقوا اندک نیست ، و چگونه اندک است آنچه که پذیرفته شود

خوابیدن همراه با یقین ، برتر از نمازگزاردن با شک و تردید است


دنیاى حرام چون مار سمى است ، پوست آن نرم
ولى سم کشنده در درون دارد ، نادان فریب خورده به آن مى گراید ، و هوشمند
عاقل از آن دورى گزیند


چقدر فاصلة بین دو عمل دور است : عملى که
لذتش مى رود و کیفر آن مى ماند ، و عملى که رنج آن مى گذرد و پاداش آن
ماندگار است


غیرت زن ، کفر آور ، و غیرت مرد نشانة ایمان اوست


آن کس که در عمل کوتاهى کند ، دچار اندوه
گردد ، و آن را که از مال و جانش بهره اى در راه خدا نباشد خدا را به او
نیاز نیست


بزرگى پروردگار در جانت ، پدیده ها را در چشمت کوچک مى نمایاند



دنیا گذرگاه عبور است ، نه جاى ماندن ؛ و
مردم در آن دو دسته اند : یکى آن که خود را فروخت و به تباهى کشاند ،
دیگرى آن که خود را خرید و آزاد کرد

آن که پاداش الهى را باور دارد ، در بخشش سخاوتمند است

آن که میانه روى کند تهیدست نخواهد شد

اندک بودن تعداد زن و فرزند یکى از دو آسایش است

دوستى کردن نیمى از خردمندى است

اندوه خوردن ، نیمى از پیرى است

صبر با اندازة مصیبت فرود آید ، و آن که در مصیبت بى تاب بر رانش زند ، اجرش نابود مى گردد


ایمان خود را با صدقه دادن ، و اموالتان
را با زکات دادن نگاهدارید، و امواج بلا را با دعا از خود برانید

انسان زیر زبان خود پنهان است

نابود شد کسى که ارزش خود را ندانست
هر کس را پایانى است ؛ تلخ یا شیرین

آنچه روى مى آورد ، باز مى گردد؛ وچیزى که بازگردد ، گویى هرگز نبوده است

انسان شکیبا ، پیروزى را از دست نمى دهد ، هر چند زمان آن طولانى شود


عهد و پیمان ها را پاس دارید به خصوص با وفاداران
خداى را اطاعت کنید که در نشناختن پروردگار عذرى ندارید

اگر چشم بینا داشته باشید، حقیقت را
نشانتان داده اند ، اگر هدایت مى طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش
شنوا دارید ، حق را به گوشتان خواندند

برادرت را با احسانى که در حق او مى کنى سرزنش کن ، و شر او را با بخشش بازگردان

کسى که خود را در جایگاه تهمت قرار داد ، نباید جز خود را نکوهش کند

هر کس خود رأى شد به هلاکت رسید، و هر کس با دیگران مشورت کرد ، در عقل هاى آنان شریک شد

آن کس که راز خود را پنهان دارد ، اختیار آن در دست اوست

فقر مرگ بزرگ است

رعایت حق کسى که او حقش را محترم نمى شمارد نوعى بردگى است


مرد را سرزنش نکنند که چرا حقّش را با تأخیر مى گیرد، بلکه سرزنش در آنجاست که آنچه حقش نیست بگیرد

خود پسندى مانع فزونى است

آخرت نزدیک ، و زمانِ ماندن در دنیا اندک است


مردم دشمن چیزهایى هستند که نمى دانند

آن کس که از افکار و آراء گوناگون استقبال کند، صحیح را از خطا خوب شناسد


هنگامى که از چیزى مى ترسى ، خود را در آن بیفکن ، زیرا گاهى ترسیدن از چیزی، از خود آن سخت تر است

بردبارى و تحمل سختى ها ، ابزار ریاست است

بدکار را با پاداش دادن به نیکوکار آزار بده

بدى را از سینة دیگران ، با کندن آن از سینة خود ، ریشه کن نما

لجاجت تدبیر را سْست مى کند

طمع ورزى ، بردگیِ همیشگى است

حاصل کوتاهى ، پشیمانى ؛ و حاصل دوراندیشی، سلامت است

آنجا که باید سخنِ درست گفت، در خاموشى خیرى نیست، چنانکه در سخن ناآگاهانه نیز خیرى نخواهد بود


هر کس که با حق در آویزد نابود مى گردد

کسى را که شکیبایى نجات ندهد ، بى تابى او را هلاک گرداند

آنچه را که بیش از نیاز خود فراهم کنى ، براى دیگران اندوخته اى

مالى که نابودى آن تو را پند مى دهد ، از دست نرفته است

دلها همانند تن ها خسته مى شوند ، براى نشاط آن به سخنان تازة حکیمانه روى بیاورید



هر ظرفى با ریختن چیزى در آن پر مى شود جز ظرف دانش که هر چه در آن جاى دهى ، وسعتش بیشتر مى شود

نخستین پاداش بردبار از بردبارى اش آن که مردم در برابر نادان ، پشتیبان او خواهند بود

خود پسندى یکى از حسودان عقل است

چشم را از سختیِ خوار و خاشاک و رنج ها فروبند تا همواره خشنود باشی

کسى که درخت شخصیت او نرم و بى عیب باشد، شاخ و برگش فراوان است

اختلاف نابود کنندة اندیشه است

در دگرگونى روزگار، گوهر شخصیت مردان شناخته مى شود

حسادت بر دوست، از آفات دوستى است

قربانگاه اندیشه ها ، زیر برق آرزوهاست

داوریِ با گمان بر افراد مورد اطمینان ، دور از عدالت است

بدترین توشه براى قیامت ، ستم بر بندگان است

خود را به بى خبرى نمایاندن از بهترین کارهاى بزرگواران است

آن کس که لباس حیاء بپوشد، کسى عیب او را نبیند


شگفتا که حسودان از سلامتى خود غافل مانده اند

طمعکار همواره زبون و خوار است

عدل ، همان انصاف ، و احسان، همان بخشش است


زن و زندگى همه اش زحمت و دردسر است و زحمت بارتر اینکه چاره اى جز بودن با او نیست

هر کس تن به سستى دهد ، حقوق را پایمال کند ، و هر کس سخن چین را پیروى کند دوستى را به نابودى کشاند


روزى که ستمدیده از ستمکار انتقام کشد، سخت تر از روزى است که ستمکار بر او ستم روا مى داشت

از خدا بترس هر چند اندک ؛ و میان خود و خدا پرده اى قرار ده هر چند نازک

هر گاه پاسخ ها همانند و زیاد شد ، پاسخ درست پنهان گردد

خدا را در هر نعمتى حقّى است، هر کس آن را
بپردازد ، فزونى یابد، و آن کس که نپردازد و کوتاهى کند، در خطر نابودى قرار گیرد

هنگامى که توانایى فزونى یابد، شهوت کاستى گیرد

از فرار نعمت ها بپرهیزید ، زیرا هر گریخته اى باز نمى گردد

بخشش بیش از خویشاوندى محبت مى آورد

چون کسى به تو گمان نیک بْرد ، خوشبینى او را تصدیق کن.

تندخویى بى مرود نوعى دیوانگى است ، زیرا که
تندخو پشیمان مى شود، و اگر پشیمان نشد پس دیوانگى او پایدار است

سلامت تن در دورى از حسادت است


هرگاه تهیدست شدید ، با صدقه دادن ، با خدا تجارت کنید

وفادارى با خیانتکاران نزد خدا نوعى خیانت ، و خیانت به خیانتکاران نزد خدا وفادارى است


همنشین پادشاه، شیرسوارى را ماند که دیگران
حسرت منزلت او را دارند، ولى خود مى داند که در جاى خطرناکى قرار گرفته
است

به بازماندگان دیگران نیکى کنید، تا حرمت بازماندگان شما را نگاه دارند

گفتار حکیمان اگر درست باشد درمان ، و اگر نادرست باشد، درد جان است

اى فرزند آدم ! اندوه روز نیامده را بر
اِمروزت میفزا ، زیرا اگر روزِ نرسیده، از عمر تو باشد خدا روزى تو را خواهد رساند

در دوستى با دوست مدارا کن، شاید روزى دشمن
تو گردد، و در دشمنى با دشمن نیز مدارا کن ، زیرا شاید روزى دوست تو گردد

کار اندکى که ادامه یابد، از کار بسیارى که از آن به ستوه آیى امیدوار کننده تر است

کسى که به یاد سفر طولانى آخرت باشد خود را آماده مى سازد

اندیشیدن همانند دیدن نیست، زیرا گاهى چشم
ها دروغ مى نمایاند ، اما آن کس که از عقل نصیحت خواهد به او خیانت نمى
کند
میان شما و پندپذیرى ، پرده اى از غرور و خود خواهى وجود دارد

جاهلان شما پْر تلاش، و اگاهان شما تن پرور و کوتاهى ورزند

دانش، راه عذر تراشى را بر بهانه جویان بسته است

آنان که وقتشان پایان یافته خواستار مهلتند ، و آنان که مهلت دارند کوتاهى مى ورزند

مردم چیزى را نگفتند خوش باد، جز آن که روزگار، روز بدى را براى او تدارک دید

هرگاه خدا بخواهد بنده اى را خوار کند ، دانش را از او دور سازد

اگر خدا بر گناهان وعدة عذاب هم نمى داد ، لازم بود به خاطر سپاسگزارى از نعمت هایش نافرمانى نشود

همنشین بى خرد مباش، که کار زشت را زیبا جلوه داده ، دوست دارد تو همانند او باشی


عبرت ها چقدر فراوانند و عبرت پذیران چه اندک

فرستاده تو بیانگر میزان عقل تو ، و نامه تو گویاترین سخنگوى تو است

آن کس که به شدت گرفتار دردى است نیازش به دعا بیشتر از تندرستى است که از بلا در امان است نمى باشد

مردم فرزندان دنیا هستند و هیچ کس را بر دوستى مادرش نمى توان سرزنش کرد


غیرتمند هرگز زنا نمى کند

اجل ، نگهبان خوبى است

دوستى میان پدران ، سبب خویشاوندى فرزندان است. خویشاوندى به دوستى نیازمندتر است از دوستى
به خویشاوندی

از گمان مؤمنان بپرهیزید که خدا حق را بر زبان آنان قرار داده است

ایمان بنده اى درست نباشد جز آن که اعتماد او به آنچه در دست خداست بیشتر از آن باشد که در دست اوست


در قرآن اخبار گذشتگاه ، و آیندگان ، و احکام مورد نیاز زندگى تان وجود دارد

سنگ را از همان جایى که دشمن پرت کرده ، باز گردانید ، که شر را جز شر پاسخى نیست


از نافرمانى خدا در خلوت ها بپرهیزید، زیرا همان که گواه است، داورى مى کند و


عمرى که خدا از فرزند آدم پوزش را مى پذیرد شصت سال است

پیروز نشد آن کس که گناه بر او چیرگى یافت، و آن کس که با بدى پیروز شد شکست خورده است

بى نیازى از عذر خواهى، گرامى تر از عذر راستین است

حق خدا بر عهدة شما اینکه از نعمت هاى الهى د رگناهان یارى نگیرید

خداى سبحان طاعت را غنیمت زیرکان قرار داد آنگاه که مردم ناتوان ، کوتاهى کنند

اگر بندة خدا اجل و پایان کارش را مى دید، با آرزو و فریب آن دشمنى مى ورزید

براى هر کسى در مال او دو شریک است: وارث و حوادث

کسى که چیزى از او خواسته اند تا وعده نداده آزاد است

دعوت کنندة بى عمل، چون تیر انداز بدون کمان است

علم دو گونه است: علم فطرى و علم اکتسابی؛ اگر هماهنگ با علم فطری
نباشد سودمند نخواهد بود

استوارى رأى با کسى است که قدرت و دارایى
دارد، با روى آوردن قدرت، روى آورد، و با پشت کردن آن روى بر تابد

پاکدامنى زیور تهیدستى ، و شکر گزارى زیور بى نیازى (ثروتمندى) است

روز انتقام گرفتن از ظالم سخت تر از ستمکارى بر مظلوم است

برترین بى نیازى و دارایى، نومیدى است از آنچه در دست مردم است

دست نیافتن به گناه نوعى عصمت است

آبروى تو چون یخى جامد است که در خواست آن
را قطره قطره آب مى کند، پس بنگر که آن را نزد چه کسى فرو مى ریزی

ستودن بیش از آنچه که سزاوار است نوعى چاپلوسى ، و کمتر از آن ، درماندگى یا حسادت است

سخت ترین گناه ، آن که گناهکار آن را کوچک بشمارد

چون سختى ها به نهایت رسد، گشایش پدید آید، و آن هنگام که حلقه هاى بلا تنگ گردد آسایش فرا رسد

بزرگ ترین عیب آن که چیزى را در خوددارى، بر دیگران عیب بشمار

شایسته نیست به سخنى که از دهان کسى خارج شد، گمان بد ببرى ، چرا که براى آن برداشت نیکویى مى توان داشت







::: سه شنبه 87/4/25::: ساعت 8:37 صبح

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 0


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :873
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<